شعر اربعین

لاله‌های سربریده

بهار از چله‌ی داغِ زمستان‌ها خزان برگشت
به باغِ لاله‌های سربریده باغبان برگشت

زمین با گریه دور مقتلِ خورشید می‌گردید
صدای روضه‌ی روزِ دهم آمد؛ زمان برگشت

زمان برگشت، اما رفت رأسِ کُندی خنجر
همان ساعت که روی خاک، جسمِ آسمان برگشت

زنی روی مزارِ مقتلِ مکشوفه‌ دَم می‌داد
به خاکِ استنادِ روضه‌خوانان؛ نوحه‌خوان برگشت

جوان‌تر بود، وقتی ذبحِ اعظم را منا بردند
زنی از نسل ابراهیم، پیر از امتحان برگشت

نمک پاشید، روی زخم‌هایش نوحه‌ی اطفال
امانت‌دار، بی‌شیرین‌زبانِ کاروان برگشت

سفر بی‌همسفر در هر قدم می‌کشت زینب را
ولی هر بار، همراه حسین از آن جهان برگشت

همه گفتند دینِ بی‌حسین از ریشه می‌خشکد
ولی با غیرت این زن؛ ورق‌ها ناگهان برگشت

 رضا قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا