شعر وفات حضرت ابوطالب (ع)

وفات حضرت ابوطالب علیه السلام

دردی پدر کشید و فراقی پسر کشید
داغی پسر کشید و کفن بر پدر کشید

گرچه یتیم بود پیمبر ، در این عزا
از هرکه بود  درد ،  علی بیشتر کشید

چشمش که بست حضرت عمران اهل بیت
مولا به روی گونه او چشم تر کشید

چل سال هی به گرد پیمبر طواف کرد
چل سال روی سینه خود یک سپر کشید

تا داشت جان برای نبی سینه چاک کرد
تا داشت سر برای خدا دردسر کشید

تا مرتضی به دوش پیمبر شود خلیل
یک عمر منتظر روی دوشش تبر کشید

در شِعبِ او سه سال پیمبر پناه داشت
با هرچه داشت، او همه را زیر پر کشید

مادر ، عروس ، همسر او فاطمه شدند
با عشق ، نام  فاطمه‌ها را به زر کشید

شیر آورد زنی که خودش  شیررزاده است
 از اوست  نعره  شیرِخدا در خطر کشید

شعرش حماسه بود علی را رجز به رزم
عزمش بلند و جام بلا را به سر کشید

تیغی بجای خویش و یکی هم بجای او
 گر مرتضی به معرکه تیغ دوسر کشید

او شد کفیل و ارث  شد از او سقایتش
عباس اگر لباس کفیلی به بر کشید

داغ پدر کشید علی و زمین نخورد
داغی که  خورد بر جگرش  پشت در کشید

آخر مدینه دید علی مو سفید شد
وقتی که  وای فاطمه را از جگر کشید

حسن لطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا