شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

یک دمی از پرده برون آ, گلم
بین که چه آرام گرفته دلم

دل به تولای شما بسته ام
این همه از دوریی تو خسته ام

با خبری از دلِ رنجورِ من
از من و از سینه ی پُر شورِ من

ای که جهان با نفست گلشن است
با تو شبِ خسته ی ما روشن است

باز نگاهِ تو مرا می کُشد
آه! ندانم به کجا می کشد

باز دلم بی تو چو مجنون گریست
از غمِ بی تابیِ خود خون گریست

کاش فراقِ تو به پایان رسد
یوسفِ ما نیز به کنعان رسد

پس تو کجایی گلِ زیبایِ من
بی تو غریب است تماشایِ من!

هستی محرابی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا