شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)

جانم علی

علی که گفت دلم از عذاب در آمد
سلول های تنم در جواب در آمد

نه اینکه می زده ام نه! فقط علی گفتم
ببین وجود مرا که به تاب درآمد

پادشه عالمین

مظهر اسماء و آیه های الهی
ختم شود بی تو راه ها به تباهی
ای که قیامت برای خلق پناهی
پشت درت با امید گوشه نگاهی
حلقه به در می زند غلام سیاهی

منم گدای نجف

به اذن عالی اعلا شوم فدای نجف
شبانه روز دلم می تپد برای نجف
خدا سپرده جهان را به ناخدای نجف
علی امام من است و منم گدای نجف

مخمس مدح امیرالمومنین

پا را به سمت میکده پیمانه می کِشد
ساقی مرا به داخل میخانه میکشد
فال مرا گرفته و دیوانه می کشد
کار مرا ببین به کجاها نمی کشد

تفسیر آیات

لعلی که بُرد نام علی نیست قیمتش
عزت گرفت هر که دمی کرد خدمتش
حاجی شود هر آنکه کند طوف هیئتش
گفتم علی به سجده فتادم ز هیبتش

شیرینی ولایت

قطره حریف شوکت دریا نمی شود
نور علی به ظرف دلی جا نمی شود
مدحش درون دفتری املا نمی شود
گفتم نخوانمش به لب اما نمی شود
زیباترین تجلی گفتار حیدر است

وسط صحن نجف

مست انگور و شراب و خُم و پیمانه شدم
تا رسیدم به درش، خادم میخانه شدم

نفس ساقی کوثر به لبم خورده شبی
دست من نیست اگر اینهمه مستانه شدم

آقای نجف

ندیدم من شراب از گریه بهتر
گرفتم در دو دستم جام و ساغر

صد و ده بار گفتم یا علی و
هزاران بار رفتم پیش حیدر

اساس مذهب

كل دين،تفسير قرآن،حرف حق اين مطلب است
حب مولايم علي اصل و اساس مذهب است

مست حب ام،مستحب ارزاني زهاد باد
بردن نام علي واجب تر از نان شب است

مولانا امیرالمومنین

نمی خواهد دلم غیر از أمیر المؤمنینش را
همان که حق پسندیده است با او کل دینش را

#ولایت دارد او، یعنی که رزق آسمان با اوست
همان وقتی که روزی می دهد اهل زمینش را

عرشیان

چون رسید از خدا توان به علی
تڪیه داده ست آسمان به علی

عرشیان بعد پله ی هفتم
تازه دادند امتحان به علی

مسمط امیرالمومنین

تا هست بر سیاهیِ نقطه مدارِ چشم
بی ذوقِ وصل، سر نشود روزگارِ چشم
وقفِ قدوم پاکِ تو نقش و نگارِ چشم
گردی که ریزد از قدمت روی تارِ چشم
آیه به آیه می‌ شود آییـــنه دارِ چشم

دکمه بازگشت به بالا