غم هجران

کوله بارِ غم هجرِ تو کشیدن تا کِی؟
بین این دَشتِ پُر اَز خار دویدن تا کِی؟

هرقدَر ناز کنی باز خریدارش هَست
نازنینا تو بگو ناز خریدن تا کِی؟

جانم حسین

تا میان کوچه من را نیمه جان انداختند
خاطرم را یاد بانویی جوان انداختند

موی من می‌سوخت‌، یا زهرا، حرامی‌های شهر
روضه‌هایت را به یادم ناگهان انداختند

خضاب زخم شدى

خضاب زخم شدى با حناى نيزه شکسته
پر است سينه ات از رد پاى نيزه شکسته

رسيده ام که دوباره سرم به سينه گذارم
گم است پيکر تو لا به لاى نيزه شکسته

عباس من

ميخواستي زيباترين شق القمر باشي
مثل هميشه نازنين بايد كه سر باشي

خيلي هياهوي نگاه دشمنان سخت است
بايد كنارم بعد اينها بيشتر باشي

علي اكبرم

بايد از هر سر اين دشت علي بردارم
هر كجا مي روم آخر علي اكبر دارم

چند باري وسط راه زمين گير شدم
چون كه بايد ز تو هر نقطه كمي بردارم

یا قاسم ابن الحسن(ع)

به نسيمي كه از آن عطر تنت مانده هنوز
روضه هاي تو و زخم بدنت مانده هنوز

اين همه زخم ،تو يك آه نگفتي اما
روي لب هات دَم يا حسنت مانده هنوز

جانِ بابا

اشك من ميبارد از اينكار خيلي دلخورم
از شما نه از خودم اينبار خيلي دلخورم

گفته بودم ميرسي و سير ميبينم تو را
حيف شد از اين دو چشم تار خيلي دلخورم

بیا برگردیم

خدا كند نشود خيمه اي بنا اصلا
در اين مكان نشود آتشي رها اصلا

خدا كند نرسد دست بادها حتي
به بندهاي نقاب سكينه ها اصلا

بهار زندگاني

تو را مي شويم و آه از دهانم مي چكد هردم
بهار زندگاني مثل پاييز است و دلسردم

دوباره خون تازه مي چكد اسما مواظب باش
من اين نيلوفرم را از دل آتش در آوردم

حضرت باران سامرا

ما مانده ایم و حسرت ایوان سامرا
جامانده ایم و دست به دامان سامرا

ما کسب آبرو ز غبار تو می کنیم
از ذره های خاک بیابان سامرا

تمام عشق

سوگند می خوریم به قالو بلای عشق
سوگند می خوریم به بدرالدجای عشق
ما زنده ایم زنده به حال و هوای عشق
خانه به دوش و در به در کوچه های عشق

بابا حسین(ع)

سرت به دامنم اينبار مثل قبل نشد
هنوز لحظه‌ی ديدار مثل قبل نشد

تو آمدی كه من آرام تر شوم نشدم
دل شكسته‌ام انگار مثل قبل نشد

دکمه بازگشت به بالا