احمد ایرانی نسب

مهربان و همدم و مادرترین نامادری
آبرویی یافت از ام البنین، نامادری

بعد زهرا و خدیجه بس که او پُر مهر بود
بر مسلمانان شد “ام‌المؤمنین” نامادری

“کَرَم” ، فقیرِ سرِ سفره‌های احسانت
و “ابر” ، تشنه‌ی در جستجوی بارانت

“قیام” حاصل “قَد قامَتِ الصَلوة” تو بود
نشسته “دین خدا” در مسیر ایمانت

کَرَم” ، فقیرِ سرِ سفره‌های احسانت
و “ابر” ، تشنه‌ی در جستجوی بارانت

“قیام” حاصل “قَد قامَتِ الصَلوة” تو بود
نشسته “دین خدا” در مسیر ایمانت

می‌کشم روی زمین پای پر از آبله را
تا میان من و تو کم کنم این فاصله را

سرِ نیزه ، وسط تشت طلا ، کنج تنور
فرصتی نیست بگیرم سر پر مشغله را

می‌کشم روی زمین پای پر از آبله را
تا میان من و تو کم کنم این فاصله را

سرِ نیزه ، وسط تشت طلا ، کنج تنور
فرصتی نیست بگیرم سر پر مشغله را

زهرا کنار درب حسینیه دم گرفت
هَل مِن مُعین… دوباره جهان رنگ غم گرفت

صدها گره ز مشکل او باز می شود
هر کس برای روضه ی تو یک قدم گرفت

ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم
در چَشم ها دو چِشمه ی زمزم گذاشتیم

قطعاً دعای فاطمه پشت و پناه ماست
وقتی دم حسینیه پرچم گذاشتیم

به دنبال تو بودم بین هیات ها شدی پیدا
میان صفحه ی سرخ روایت ها شدی پیدا

به دنبال تو گشتم دسته های سوگواری را
میان کوچه ها بین علامت ها شدی پیدا

زهرا کنار درب حسینیه دم گرفت
هَل مِن مُعین… دوباره جهان رنگ غم گرفت

صدها گره ز مشکل او باز می شود
هر کس برای روضه ی تو یک قدم گرفت

پُر شده در سفره‌های پاک، نان شبهه‌ دار
از عبادت، از خدا خالی ست جان شبهه دار

بی گمان دست دعا هم از اجابت خالی است
با نگاه شبهه دار و با زبان شبهه دار

مهربان و همدم و مادرترین نامادری
آبرویی یافت از ام البنین، نامادری

بعد زهرا و خدیجه بس که او پُر مهر بود
بر مسلمانان شد “ام‌المؤمنین” نامادری

چه کرده اند که مادر به فضه رو زده است
نوشته اند دم در به فضه رو زده است

حیای فاطمه نگذاشت یاعلی گوید
بخاطر دل حیدر به فضه رو زده است