یا باقرالعلوم

مولای هر سرا تویی یا باقرالعلوم
از نسل هل اتی تویی یا باقرالعلوم

یک جلوه ات به ظاهر و باطن بیانگر است
پیدای هر کجا تویی یا باقرالعلوم

انتظار یار

به چشم روشنی شام تار منتظرم
به صبح – آن قسم آشکار- منتظرم

بیا که عید بیاید به خانه‌ی دل ما
حضور سبز تو را ای بهار منتظرم

مدینه بود و….

مدینه بود و ستم بود و ظلم و آزارش
مدینه بود و غم و غصه های بسیارش

مدینه بود و بلا بود و درد بود و عزا
مدینه بود و سکوت و غروب غمبارش

مادر

می آید استجابت اگر پیشواز تو
فخر خداست محفل راز و نیاز تو

محراب خانه نور علی نور می‌شود
از جانماز و وصله ی چادر نماز تو

داغ تو

داغ تو را بهانه گرفتم گریستم
از قبر تو نشانه گرفتم گریستم

یک گوشه از محلّه‌ی غم آشنای تو
با یادت آشیانه گرفتم گریستم

ایها الرئوف

چه فرقی میکند زائر، مسافر یا مجاور بود
دلم در محضر تو هرشب‌ و هر روز حاضر بود

اگر قصد سفر داری چه جایی بهتر از مشهد
اگر مقصد حرم باشد که باید هم مهاجر بود

یا زهرا (س)

عطر بهشت می‌وزد از آستانه‌ات
گل می‌طراود از در و دیوار خانه‌ات

پنهان شده است قدر تو مانند قبر تو
ای بی‌نشانه کیست که دارد نشانه‌ات؟

مولای من

به چشم روشنی شام تار منتظرم
به صبح – آن قسم آشکار- منتظرم

بیا که عید بیاید به خانه‌ی دل ما
حضور سبز تو را ای بهار منتظرم

اصل و فرع آفرینش

اصل و فرع آفرینش درخور ذاتش نبود
هیچکس شایسته‌ی درک مقاماتش نبود

ذکر یا‌فاطر همان آیینه‌ی یافاطمه است
جوهر فهم بشر یارای اثباتش نبود

حسین من

بهر جارو زدن صحن تو مژگان داریم
جگر پاره ز داغ تو به دندان داریم

مو پریشان شده ی زلف پریشان توایم
ما در آشفتگی عشق تو سامان داریم

آقای من

برای سوگ تو باید زبان دیگر داشت
نگاه روشنی از آسمان فراتر داشت

شهادت تو حماسه‌است با شکوه و عیان
حماسه‌ای که هزاران پیام در بر داشت

جانم حسین

تا بگیرد زندگانی ام صفا گفتم حسین
با همه بی بند و باری بارها گفتم حسین

دست‌هایم را گرفتی هرکجا خوردم زمین
تا نهادم دست خود را روی پا گفتم حسین

دکمه بازگشت به بالا