اسرار خدا

در میان خانه ی مولا کرم را آفرید
با سه بیت عمر او دیدم غزل ها آفرید
عمر گل را از گل رویش چه زیبا آفرید
تا لبان خشک او را دید دریا آفرید
شور چشمان مدینه چشمتان از او به دور
نور روی او کجا و دیده های خواب و کور

آرزوی محال

مثل یک پروانه گرم سوختن

درد دل میکرد زینب با حسن

ای برادر رازدارم مادرم

ای میان کوچه یار مادرم

انشای ِ فاطمه …

عالم تمام غـرق تـمـنای فاطمه سـت

اصلا دلیل خلق,تماشای فاطمه ست

باشد به زیر سایه ی مهرش تمام خلق

هـرذره ای کـهزیر قدمـهـای فاطمه ست

سوختن

مثل یک پروانه گرم سوختن

درد دل میکرد زینب با حسن

ای برادر رازدارم مادرم

ای میان کوچه یار مادرم

سزاوار

عالم تمام غـرق تـمـنای فاطمه سـت

اصلا دلیل خلق,تماشای فاطمه ست

 

باشد به زیر سایه ی مهرش تمام خلق

هـرذره ای کـه زیر قدمـهـای فاطمه ست

غروب تنهایی

غروب بود و زنی بی قرار , تنها بود

زنی ز داغ برادر فکار , تنها بود 

غروب بود و زمین سرخ بود و باد سیاه

زنی حزینه و بی غمگسار , تنها بود 

زینب مرا نبوس

تا سرفه میکنم بدنم درد میکند

زینب مرا نبوس, تنم درد میکند

از من نخواه با تو کنم درد دل علی

تا حرف میزنم دهنم درد میکند

پیرزن 18 ساله

من بیشتر برای شما گریه می کنم

دیگر نپرس اینکه چرا گریه می کنم 

آقا , تمام فاطمه نذرِ نگاه توست

آری امیر , داغ تُرا گریه می کنم 

به وسعت دنیا

دلمبه وسعت دنیا گرفته آقاجان!

ازاین زمانه از این جا گرفته آقاجان! 

بیادوای غم و غصه ها تویی مولا

برایتوست که دل ها گرفته آقاجان! 

دکمه بازگشت به بالا