شعر شهادت حضرت زهرا

یا الله

ابلیس حِقد و کینه را بیکار نگذاشت
بیت خدا را نیز بی آزار نگذاشت

گفتند زهرا پشت این در ایستاده
گفتند او را راحتش بگذار، نگذاشت

وای مادرم

ای شمع من نبودن نورت مصیبت است
از کوچه رد نشو که عبورت مصیبت است
بعد از عبور زخم غرورت مصیبت است
طی کردن مسافت دورت مصیبت است

یا زهرا(س)

این روزا توو خونه زحمت می کشی
سخته این همه مصیبت می کشی
لااقل پیشَمی سربه‌زیر نباش
نکنه ازم خجالت می کشی

وای مادرم

او کز حیا خجالت هر مرد می کشید
پیش مغیره روی زمین درد می کشید

قنفذ رسید و فاطمه با بازوی کبود
چادر ز زیر چکمه نامرد می کشید

زهرای من

در خانه ام نشسته ام و گریه می کنم
بر زخم های فاطمه و گریه های او

افتاده ام به هق هق و ساکت نمی شوم
همراه اشک و گریه این بچه های او

چادر زهرا

پناه هر دو جهان است چادر زهرا
امید کون و مکان است چادر زهرا

شبی دلیل نجات چهل یهودی شد
که منجی همگان است چادر زهرا

مدینه بود و….

مدینه بود و ستم بود و ظلم و آزارش
مدینه بود و غم و غصه های بسیارش

مدینه بود و بلا بود و درد بود و عزا
مدینه بود و سکوت و غروب غمبارش

وای مادر

خانه وقتی شعله شد دیگر نفهمیدم چه‌شد
گُر گرفت وقتی که آتش، در نفهمیدم چه‌شد

تا اراذل ریختند از کوچه باهم رویِ در
خاکِ عالم بر سرم، مادر نفهمیدم چه‌شد

مظهر توحید

مظهر توحیدی و پنهان و پیدای منی
انتهای حاجتی اوج تقاضای منی

سائل دست بفرماهای امروز توام
اعتبار سربلندی‌های فردای منی

واویلا

خبر رسید که افتاد آن درِ سنگین
و رد شد از روی در چند پیکرِ سنگین

سر مبارک او سخت خورد بر دیوار..
نشست پشت در خانه با سرِ سنگین

یا الله

فکر کن زهرا نشسته در میان خانه اش
منتظر تا از درآید حضرت جانانه اش

سفره ای آراسته با قرص نانی و نمک
در کفش دارد سند زهرا ز میراثش ، فدک

صبور باش

آئینه دار کوچک مادر صبور باش
ای داغدار حادثه ی در صبور باش

اینجا که نیست حیدر غمدیده گریه کن
اما کنار ساقی کوثر صبور باش

دکمه بازگشت به بالا