شعر مدح امام رضا

ایها الرئوف

چه فرقی میکند زائر، مسافر یا مجاور بود
دلم در محضر تو هرشب‌ و هر روز حاضر بود

اگر قصد سفر داری چه جایی بهتر از مشهد
اگر مقصد حرم باشد که باید هم مهاجر بود

اشک شوق

اشک شوقم کنار این گنبد
موج در موج، بی کران شده است
بد قیافه ترین کلاغ جهان!
عاشق چشم هایتان شده است

حرم یار

کسی که دستِ لطفش ، جانِ آهو را رها کرده،
کجا دست گنهکار و سیه رو را رها کرده؟

به هرسو میروم ، بویِ خوشِ عطرِ بهشت آید،
در این درگاه، یزدان، باغِ شب بو را رها کرده

حضرت خورشید

نام تو پناه است، نگاه تو امان است
آغوش تو، دلبازترین جای جهان است

با نغمه‌ی نقاره‌ات، ای حضرت خورشید!
نبض دل‌ ما، دم همه دم، در ضربان است

مظهر رحمت خدا

مظهر رحمت خدا سلطان
هشتمین نور انما سلطان
سفره ات پهن هرکجا سلطان
السلام علیک یا سلطان

صاحب العصر والزمان

بی تو لبخند هایمان بی روح، بی تو این خنده ها چه بی جانند
بی تو ای نوبهار شورانگیز همه فصل ها زمستانند

طفل توحیدمان که پیر شده باغ ایمانمان کویر شده
رو نمایان کن ای طراوت محض همه در انتظار بارانند

رضاجانم

بیمار تردیدم که شک افتاده در جانم
گویی که اصلا نم کشیده روح ایمانم
در باطن آلوده دنبال چه میگردید؟
من شکل کارم ؛ ظاهرا فردی مسلمانم

سائلم مرد کریمم

زحمتی را که پدر از  کار طفلان می‌کشد..
گرچه باشد سخت!با شوق فراوان میکشد

پای لنگان و مسیر سخت و شیطان در کمین..
زحمت کار مرا شاه خراسان میکشد..

من‌وزیارت‌ِاو؛خواب یاکه بیدارم؟

همان‌قَدَرکه‌ ز اهل زمانه مایوسم
امیدوار به الطاف خسرو طوسم

هنوزهم‌که‌هنوزاست‌مثل‌کودکی‌ام
تمام سال پُر از اشتیاق پابوسم

درد عشق

عمری به درد عشق گرفتارم شکر خدا که شوق دوایی نیست
مهر سکوت بر لب خود دارم در کار عشق چون و چرایی نیست
باید دل از محبت او پر کرد بر عشق پاک خویش تظاهر کرد
بر عالم غریبه تفاخر کرد در کار عاشقان که ریایی نیست

آقاجون

دست خالی بیاد و خالی بره ، نه نمیشه
اونی که شفا گرفت تازه مریض تو میشه

پُر مهمونه همیشه سرِ سفرَه ت آقاجون
برا مهمون نوازی ها بیستِ نُمره ت آقاجون

سائل باب الجوادم

یارمن وقتی تو باشی یار میخواهم چکار
دل به تو دادم فقط دلدار میخواهم چکار

کاشی فیروزهء قلبم تراش دست توست
پس برای عاشقی ابزار میخواهم چکار

دکمه بازگشت به بالا