شعر ولادتی

آسوده نیست

 

چشم تو اینقدر که کوثر شود
باده لبهای خدا تر شود

ای که به هنگام تماشای تو
حال خداوند تو بهتر شود

سیاهی دور می گردد

از برکت نامت غزل پرشور می گردد
هر بیت شعرم باتو بیت النور می گردد

صحرا به یمن مقدمت شد وادی اَیمَن
جایی که نور آمد سیاهی دور می گردد

ای نَفَس‌های علی

خبرت هست که آن طاق معلیٰ اُفتاد
ناگهان کُنگره‌یِ سنگیِ کسریٰ اُفتاد
خبرت هست ستون‌های یَهودا اُفتاد
خبرت هست هُبَل خورد شد عُزیٰ اُفتاد

شعر ولادت حضرت رقیه (س)

باید سخن جاری شود تا ما بخوانیم

باید خدا روزی کند نوکر بمانیم

باید ز بالا گفت و از بالا مدد خواست

چون نوکر ایل و تبار آسمانیم

دکمه بازگشت به بالا