شعر ولادت امام رضا (ع)

شب ها میان صحن

شب ها میان صحن شما نور می وزد

نزدیک می وزد, اگر از دور می وزد

هر کس که پر گرفت در این سر سرای نور

دورش فرشته می وزد و حور می وزد

از آن حرم دورم

رضا اگر چه به صورت, از آن حرم دورم
من از تو دور که باشم, ز خویش هم دورم

میان اینهمه دوری ترانه دل من
شده «تو با منی اما من از خودم دورم»

نگاه می کنم

نگاه می کنم از آینه خیابان را
و ناگزیری باران و راهبندان را

“من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب”
و بغض می کنم این شعر پشت نیسان را

مشام دل

بادوباره مشام دلم معطر کرد

فضای جان مرا پُر ز مُشک و عنبر کرد

شمیم یار بیاورد و دیده ام تر کرد

دلشکستۀ عشاق, پُر ز آذر کرد

بیشتر

خانه های آن کسانی می خورد در بیشتر

که به سائل می دهند از هر چه بهتر بیشتر

عرض حاجت می کنم آن جا که صاحبخانه اش

پاسخ یک می دهد با ده برابر بیشتر

أنا سائِلُکُم …

مهرت نشسته بر دل من ایهالرئوف

هستی تمام حاصل من ایهالرئوف

عشق تو گشته قاتل من ایهالرئوف

نامت علاج مشکل من ایهالرئوف  

و علیک السلام

باید چگونه عرضه کنم گریه هام را

این شوق گیر کرده ی بین صدام را

تکرار می کنم که سلام علی الرئوف

تا بشنوم دمی ” و علیک السلام ” را

لب پیمانه

 

این نسخه را بر بال یک پروانه بنویسید

دارو؟…نه در این برگه دارو خانه بنویسید 

مشهد-حرم  یک عمر پشت پنجره فولاد

جای مسکّن هم برایم دانه بنویسید

شوق زیارت

با شوق زیارت تو راهی شده ام

در حوض عطوفت تو ماهی شده ام

ناواردم اما روی این گنبد زرد

شادم که منم کفتر چاهی شده ام


خوب شد مشهد الرّضا داریم

قطعه قطعه زمین پر از شور است

نغمه ها در ردیف ماهور است

دل مهدی فاطمه شاد و

آسمان صحن بارش نور است

کبوتر بام

دیشب پر ِ من کبوتر بامت شد

آهوی بیابانی من رامت شد

حالا دلِ من پیمبر نامت شد

از معجزه ی درخت بادامت شد

هر گز نمیرد آنکه دلش جلد مشهد است


باید غبار صحن تو را طوطیا کنند

« آنانکه  خاک را به نظر کیمیاکنند»

هو هوی باد نیست که پیچیده در رواق

خیل ملائکند رضا یا رضا کنند

دکمه بازگشت به بالا