شعر شهادت حضرت زهرا (س)

نوبهارم

نوبهارم

نوبهارم چراغ خانه ی من
سر به زانو بگیر اما باش
تو فقط خوب شو عزیز دلم
از علی رو بگیر اما باش

قول میدم که باز کنج بقیع
نزد تو سایبان درست کنم
دستهایم هنوز جان دارد
که به جای تو نان درست کنم

از علی رو بگیر بانو جان
حرف رفتن دگر مزن اینقدر
بخدا درب خانه را شستم
زل به مسمار در مزن اینقدر

کام حیدر بدون تو تلخ است
نمک زندگانیم زهرا س
به نگاه تو پشت من گرم است
یادگار جوانیم زهرا س

یک نگاهی به چشمهایم کن
حیدرت را ببین چه پیر شده
دخترت بغض میکند هر شب
پسرمان چه گوشه گیر شده

دردت ازچشمهای تو پیداست
پر ز دردی که لاله میکاری
چند روز است که نخوابیدی
مثل ابر بهار میباری

درد پهلو خودش مکافاتیست
استخوان شکسته را چه کنی؟
ورم‌ روی گونه ات کم نیست
گوش در خون نشسته را چه کنی؟

استخوانی که پشت در بشکست
بغض شد در گلوی حیدر رفت
چه بگویم به بچه ها بانو
چه بگویم چگونه مادر رفت
امیر علوی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا