ما رایت الا جمیلاً

کوهی از جنس غم و درد، در اینجا خفته است
آسـمـانی چـو افـق زرد، در اینجا خفته است

عطش‌آلود لبی، سوخته‌جانی بی‌تاب
کمری خم‌شده از درد، در اینجا خفته است

یا زینب(س)

باز صحبت از تو شد عرش خدا باران گرفت
باز هم با اشک های تو دلِ یزدان گرفت

بانگِ هل من ناصرش را با تو ، هر عصری شنید
گفت اگر چه ظالمی این غائله پایان گرفت

بنت الفاطمه(س)

آنچنان که خُلق دخترها به مادر میرود
خُلق زینب نیز به زهرای اطهر میرود

شرط عقد خواهری چون او فقط این بود که
هر چه پیش آید بهمراه برادر میرود

سالار زینب(س)

دم دمای آخر عمر منه
چشامو نمیتونم تکون بدم
زیر آفتاب بذارید بسترمو
روا نیست من زیر سایه جون بدم

عقیله العرب(س)

کوه از کمر خم می شود در پای زینب
پیدا نگردد واژه ای همتای زینب
مثل چکاچک های ناب ذولفقار است
هر خط به خط از خطبه ی غرای زینب

حسین من

توی این یه سال و نیمه روز و شب
اسمت و زمزمه کردم زیر لب
کجایی ببینی حال و روزم و
خواهرت داره میسوزه توی تب

یا زینب(س)

دو دستم بسته و سوی تو چشمی چون سبو دارم
بریز آبی بر این آتش که از سرخی رو دارم

چراغ چشمم از سیلی به سو سو کردن افتاده
نگاهی کن به سویم تا که بر این دیده سو دارم

یا زینب(س)

به جلوه آمد و گفتند انعکاس علی‌ست
علی دیگری امروز در لباس علی‌ست

به “لا‌یُقاسُ بِنا” روح تازه‌ای بخشید
چرا که زینب او قابل قیاس علی‌ست

دخت محبوبِ حضرت مولا

آسمانی پر از بلا دارم
سینه ای غرق ربنا دارم
بر دلم آه بی صدا دارم
در سرم شور نینوا دارم

بی بی جانم

چگونه دم بزند از تو طبع محدودم؟
چگونه شعر شود واژه های معدودم؟

چگونه از تو بخواند زبان الکن من؟
که این لباس نباشد قواره تن من

حیدر امیرالمومنین(ع)

رازقِ من..بعدِ اللهِ تعالی حیدر است
بهترین خلقِ خدا قطعاً که مولا حیدر است

کیست جز مولای ما عابدترین زاهدترین؟
الگوی صدهاهزاران مثلِ عیسا حیدر است

بسمِ ربِ الرِّسول

بسمِ ربِ الرِّسول ربِّ نبی
و پس از آن عَلیٌ الأَعلا
و سپس روی دفترم بافخر
مینویسم فقط علی مولا

یا علی مولا

مهرش چه ثروتی است به پایان نمی رسد
این موهبت به هر دل و عنوان نمی رسد

این عشق سهم ماست خدا را هزار شکر
گل سهم سبزه شد به بیابان نمی رسد

فقط حیدر امیرالمومنین است

با نام علی حماسه آغاز شده
مولاست که سر منشا اعجاز شده
معنای شکاف روی دیوار‌ این است:
کعبه ز تحیّر دهنش باز شده.

جانم علی(ع)

رسید و با حضور خویش دنیا را مزین کرد
جواب «لن ترانی» را به دنیا آمد و«لن»کرد

میان چاردیواری کعبه آمد و آن گاه؛
برای اهل معنا چارچوبش را معین کرد

یا مظهر العجایب

روزی که قبله منزل بابای خاک شد
کعبه به عشق آمدنش سینه چاک شد

آن روز کار عرش بگو و بخند بود
هوهوی جبرئیل در عالم بلند بود

دکمه بازگشت به بالا