شعر شهادت امام باقر (ع)

بار بلا به شانه کشیدم به کودکی

بار بلا به شانه کشیدم به کودکی

از صبح تا به عصر چه دیدم به کودکی

از خیمه گاه تا ته گودال قتلگاه

دنبال عمه هام دویدم به کودکی

آن شب که در مقابل من عمه را زدند

فریاد الفرار شنیدم به کودکی

عمه اگرچه در همه جا شد سپر ولی

من ضرب دست شمر چشیدم به کودکی

آن شب که درخرابه سر آمد میان مان

چون عمه ام رقیه خمیدم به کودکی

با کعب نی لباس همه پاره پاره شد

بدتر ز اهل شام ندیدم به کودکی

یک سرخ مو زقافله ما کنیز خواست

این را به گوش خویش شنیدم به کودکی

در مجلس شراب که شخصیتم شکست

من آستین صبر جویدم به کودکی

 

شاعر  : قاسم نعمتی

 

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا