شعر ولادت امام حسين (ع)

احوال حضرت زینب

 

خواهرت دربهشت بس شاد است

قلبـش امشب ز ماتـم آزادست

زینب اینروزها چه خوشحال است

چونکه میلاد ایـن سه اولاد است

شادمـانِحسـیـن و عـبـاس است

عمه خوشحال جشنسجاد است

از  نـگـاهـش  سـتـاره   می ریـزد

اشـک شوقـی بـرای میـلاد است

بـعـد  از ایـن شـادمـانـی زیـنـب

بـا دلـش تا همیشه فریاد است

 

روز هایخوش است  این شب ها

خـنـده کن خـنـده زینـب کـبـری

 

هـمـدم ومـونـس است با گریـه

می کـنـد از چـهبـر شمـا گریـه

او کهاشکش ز شـوق بود  امشب

مـی کـنــد  یـاد کـربـلا  گریـه

کربـلاهـم  کـه جـشـن می گیرند

پـس چـرا یـاد سـر جـدا گریـه

امشبعیداست چشمتان تر شد

شب جشن ست پسچرا گریه 

عـیـدمـان  را خـراب  کـردی تـو

باشـد امشب شما و ماگریـه

 

حضـرتمصـطفـی بـه روز شمـا

گـریـه کـردهبـرای کـرب و بلا

 

حـالشـد  این دو چشم زینب تر

روضـه می گویم  این دم آخر

تـا کـهقـنـداقـه  حسـیـن  آورد

مادر  او  بـه سـوی پیغمـبـر

از گلـویحسیـن  بـوسـه گرفـت

بوسه می زد به یـاد آن خنجر

یکـطرف همکه کودکی زیباست

مـادر او را کـه دادبـر حـیـدر

بـوسـه هازد به فـرق و بـازویش

گریـه می کـرد  یـاد آب آور

 

دسـت اورا ز  تـن جــدا کـردنــد

فرق او را ز  کین دو تا کردند

 

روضه هایش  فقط  همیـننبـود

بین راه و اسیری اش هم بود

دست زینـبطنـاب از یـک سـو

دسـت سجـاد  هم طنابی بود

کـامـلاجشـن مـا  شـده گـریـه

گریـه کوچـه های شهـر  یهود

تـهمـتخـارجـی شـان زده انـد

پنجه ها بود وچهره های کبود

سنگ و آتشز  بـام هـا بـاریـد

کوچه پر شد ز سنگ ها و دود

 

گر بمیـریبـرای این سـه عزیـز

محسن این جان توبود ناچیز

 

 سید محسن حبیب اله پور

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

  1. سلام

    باعث افتخارمان شد

    تا حالا به گردش زمین توجه کردی که برا چیه؟؟؟؟؟؟ !!!!!!!!!

    زمین به دور خودش چرخ میزند تا که
    نشان دهد به سماوات کربلا دارد

    میلاد سرداران کربلا مبارک باد

    یاعلی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا