گفتم حسین و خانه ام آباد
رونق هر صبح و هر شام محرم شد حسین
بازدم شد یاابوفاضل ولی دم شد حسین
نام او با هر دل آشفته بازی میکند
بهترین نقش و نگار روی پرچم شد حسین
بارها گفتم حسین و خانه ام آباد شد
در دوعالم مظهر فیض دمادم شد حسین
انبیا هرچه که دارند از حسین فاطمه ست
پس مسیحای خود عیسی بن مریم شد حسین
خواستم تا که خدایم را ببینم در سحر
ناگهان در قاب چشمانم مجسم شد حسین
نه فقط از بنده هایش دستگیری کرده است
درد بی درمان من را نیز مرهم شد حسین
بالحسینِ بند را از پای آدم باز کرد
باب توبه بر تمام خلق عالم شد حسین
نام و یاد او برایم شد مفاتیح النجات
فارج الهم شد حسین و کاشف الغم شد حسین
بی گمان رب تبارک و تعالی مرا
اسم بسیار است اما اسم اعظم شد حسین
علت و معلول از این بهتر ندیده چشم من
باعث و بانی هر باران نم نم شد حسین
اشبه الناس به زهرای شهیده شد حسن
اشبه الناس به شخص مرتضی هم شد حسین
هرکجا هم که روم حسن ختامم کربلاست
چون گریز اکثر مرثیه هایم شد حسین
تا مبادا دشمنش را دست خالی رد کند
محض دِرهم در دل گودال دَرهم شد حسین
علیرضا خاکساری