سر او جان دادم
با تماشای تن بی سر او جان دادم
نفسم بند آمد
بودم و با نفس آخر او جان دادم
در همان کرببلا
زیر سم ها بغل پیکر او جان دادم
یا بنی میگفت
به خودش میزد و با مادر او جان دادم
پیر شد عمه ی ما
از غم بی کسی خواهر او جان دادم
تشنه هر وقت شدم
یاد لعل لب آب آور او جان دادم
هر کجا بود عبا
یاد تشیع علی اکبر او جان دادم
آه از اشک رباب
جگرم سوخت و با اصغر او جان دادم
دخترم بابا گفت
یاد آن نیمه شب و دختر او جان دادم
چندمین معصومم
که پس روضه برای سر او جان دادم
محسن صرامی