شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

اَلعَجَل

اَلعَجَل

 

کارم شده زِ دوری تو سوختن, بیا
بر این دل شکسته ام آتش مزن, بیا

یعقوب هم به گریه ی من گریه می کند
کنعان به گِل نشست, عزیز وطن بیا

اشک و دلِ کباب و پریشانیِ سحر
تا سَرکشی کنی تو از این انجمن بیا

فَوّاره های ناله ی من تا به عرش رفت
دل را بس است این همه رسوا شدن, بیا

اهل کسا به آمدنت وعده داده اند
اِکسیر جان, عُصاره ی هر پنج تن بیا

اَلغُوث و اَلعَجَل نمی اُفتد دگر ز لب
ای آرزوی قلبیِ هر مرد و زن بیا

سوزن بزن به چاک خطای گذشته ام
تا که ندوختند بر این تن کفن, بیا

صدها اویس تو به قرن کشته می شوند
بهر نجات ما و خصوصاً یمن بیا

چشمم پُر است, منتظر یک تَلنگُر است
با حرف های مانده از آن پیرُهن بیا

دل شد حریم روضه ی عطشان کربلا
در صحن این حُسینیّه, یَابنَ الحَسَن بیا

رضا رسول زاده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا