دارم به سر حال و هوای زینبیه
پر می زند قلبم برای زینبیه
خیلی ارادتمند بانوی دمشقم
جان می دهم اصلا برای زینبیه
باید که دعوتنامه ای آید ز ارباب
تا پا نهم در کربلای زینبیه
قصد زیارت می کنم با بال بسته
شاید رسم صحن و سرای زینبیه
باید دهان را با گلاب ناب شویم
.با احترام بیکران.. زینب بگویم
هرچه سرایم آیه های قیل و قال است
از بانویی که صاحب قدر و جلال است
خیلی بزرگان گفته اند درمدح زینب
درکش یقین از ما زمینی ها محال است
باید که بال و پر دهند بهر پریدن
ورنه که این پاها برای ما وبال است
زینب کجا و مدح های ناقص ما
ما هر چه می گوییم یک وهم و خیال است
باید که بنویسم دمادم از عقیله
باید بگیرم چشم زمزم از عقیله
این بانوی عظماست چون جانان حیدر
جایش بودقطعا روی چشمان حیدر
نامش مسما دارد و زیبنده باشد
او هست اصلا زینت دامان حیدر
حتما حضورش باعث تسکین درد است
زین ا ب است و دارو و درمان حیدر
عین امیر مومنان دارد صلابت
خوانند او را بعد زهرا «جان حیدر»
این دختر از دامان زهرا رفته بالا
در سایه ی الطاف مولا رفته بالا
این بانوی عظما، گرفتار حسین است
در هر شرایط، هرکجا یار حسین است
از عشق او تب می کند جان می سپارد
بی بی عالم چون که بیمار حسین است
فرقی ندارد در مدینه یا که کوفه
در هر کجا باشد خریدار حسین است
عاشق تر از او در قیام کربلا نیست
او عاشق جانباز و پرکار حسین است
در وصف اوبنوشته اند بنت العجایب
در روضه خانه ثبت شد«ام المصایب»
محسن راحت حق