سلام حضرت والا سلام حضرت سلطان
سلام رحمت پروردگار حضرت باران
قسم به نان تنوری خانه ات که همیشه
به دستهای گدا داده است دست شما نان
درست بعد علی و پس از محمد و زهرا
به روی سینه تو حک شدست سوره انسان
نه دعبل و نه فرزدق نه محتشم و نه مقبل
کسی نداشت بدون نگاه لطف تو دیوان
میان این همه هُد هُد که گوشه گوشه ی صحن است
برای عرض ارادت کجا نشسته سلیمان
فرشته های خدا بعد کربلا شب جمعه
به محضر تو شرفیاب میشوند رضا جان
پر است کل جهان از کمال لطف نگاهت
که با نگاه تو دیگر کسی نمانده پریشان
نم محبت تو جاری است بر روی گونه
که گاه میگذرد رود از میان بیابان
به احترام شما ایستاده اند ملائک
در این حرم به خدا مست باده اند ملائک
شبیه چند کبوتر کنار سفره ی لطفت
همیشه در طلب استفاده اند ملائک
نظر به سادگی ات کرده اند ; حضرت سلطان
اگر کنار شما صاف و ساده اند ملائک
مسلَّم است از این مهربانیِ تو که عُمری
اسیر رأفت این خانواده اند ملائک
فرشته ای وسط صحن داد میزد و می گفت:
به جز شما به کسی دل نداده اند ملائک
مسیر مشهد و قم مثل اربعین حسینی ست
که در مسیر شما بین جاده اند ملائک
دخیل بسته به باب الجواد روح الأمین پس
گدای خانه ی خورشید زاده اند ملائک
شنیده اند که باز از تو کاظمین بگیرد
کسی که پیش شما روضه ی حسین بگیرد
علی رضوانی