شعر شهادت حضرت علی اكبر (ع)

اوصافِ نبی

از خیمه به سوی تو دوان آمده جانی
چون تیرِ رها گشته زِ دستانِ کمانی
می آمد از آن دور،علی گونه، رجزخوان
لا حولُ ولا قُوهَ إلّا … چه بیانی
برخلقِ کریمانه ی این شاخه ی طوبی
پیداست از اوصافِ نبی ، نام و نشانی

با هرقدم از یوسفِ لیلایی ات ای عشق…
بند آمده در سینه، نفس های جهانی

این سو، همه تکبیر و سلام و صلواتی
آن سو، به کمینش، نظرِ تیغ و سنانی

وقتی که بخوابَد تبِ این خاکِ مه آلود
برپا شود از دشتِ جنون، داغِ گرانی

رخشی که ندیدست نگاهِ پدری را
برده ست، پسر را به صف جامه درانی

جایِ عجبی نیست، اگر در دلِ این دشت…
کوهی، کمرش خم شود از داغِ جوانی

آنقدر به هم ریخته این غنچه که گویا…
افتاده در آغوشِ زمین، فصلِ خزانی

بشمار جوانانِ بنی هاشمی ات را
باید که *علی را به درِ خیمه رسانی*

 ندا نوروزی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا