شعر شهادت امام كاظم (ع)

اشک زنجیر به حال بدنم میریزد

اشک زنجیر به حال بدنم میریزد

گریه بر بی کسی زخم تنم میریزد

آسمان راه گلوی قفسم را بسته

عرق بال من از پیرهنم میریزد 

روی شلاق به من واشده و می خندد

آب مجروح ز زخم دهنم میریزد 

چارده سال شد از شهر مدینه دورم

آهم از غربت وآل حسنم میریزد

چوب با پای شکسته سر دعوا دارد

سنگ , زیر قدم پا شدنم میریزد 

هر یک از هفت کفن پشت سر تشییعم

لاله برکشته ی دوراز وطنم میریزد

روح الله عیوضی

 

 

نمایش بیشتر

‫۲ دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا