شعر شهادت امام رضا (ع)
بر سر پنای شهر عبا سر پناه شد
بر سر پنای شهر عبا سر پناه شد
لب برسکوت بست جهان غرق آه شد
پنجاه مرتبه به زمین خورد کم که نیست
هر بار چون نشست زمین قتلگاه شد
خورشید بود و حجره و یک آرزو فقط
چشم انتظار دیدن رخسارِ ماه شد
باور کنید ظلم از آن کوچه شد شروع
سیلی زدند خون علی هم مباح شد
با نیزه ها که راه به جدش گرفته شد
جسم حسین با سر نی راه راه شد
دستی پلید راه نفس را گرفته بود
آندم که جد تشنه او بی سپاه شد
با دست و پا زدن به غم جد خود گریست
ابن شبیب روضه او را گواه شد
حامد آقایی