زینبی هستم خدائی می کنم
من ز عدوانش جدائی می کنم
او خودش گفته که با یک گوشه چشم
مشهدی را کربلائی می کنم
من به عشق شهر پر عشق دمشق
مرغ قلبم را هوائی می کنم
با سفرها تا ضریح پر غمش
چشم خود پایین پایی می کنم
با زدن بر سینه ام ای عارفان
از دلم دنیا زدائی می کنم
حرفه ای هستم درون کار خویش
سائلانه من گدائی می کنم
مادرم من را به او تقدیم کرد
مادرم را هم دعائی می کنم
گه مدینه می روم گه تا دمشق
قلب پر غم را دو جائی می کنم
جعفرابوالفتحی