حجت الله

برکه ای خشکیده ام دریا به دردم می خورد
جام من خالی شده صهبا به دردم می خورد

سوی هر کس می روم, فورا رهایم می کند
بنده ای زارم فقط مولا به دردم می خورد

قسم به ربنای فاطمه

 

دل شکسته” مرا صدا کنید, کافی است
نظر بر این سرای بی بها کنید, کافی است

قبول… لایقِ زیارت شما نبوده ام
فقط کمی برای من دعا کنید کافی است

پرم پر پر شده

منم زهرا همان که از سوی حق کوثر آوردم
سُروری بی بدل در خانه‌ی پیغمبر آوردم

علی جان از سوی جنت به عشقت آمدم دنیا
خودت گفتی برایت روزگاری دیگر آوردم

لا یمکن الفرار

پرونده ام شده است پر از اشتباه, آه
شرمنده ام از این سر و روی سیاه, آه

حمد شفا برام بخوانید نیمه شب
دل مرده ام ازین همه کوه گناه, آه

فراق یار

ازین همه فراق, دل کباب شد بیا دگر
زمانه بی تو بر سرم خراب شد بیا دگر

سکینه ی زمین و آسمان, امام مهربان
زمانه, سینه اش پُر اضطراب شد بیا دگر

پا برهنه ببرم کرب و بلا

لال و مبهوت شدم, ناله ی شبگیرم کن
شده ام خوابِ پر از واهمه, تعبیرم کن

ای نم اشک که از چشم ترم می افتدی
نزد الله, پشیمان شده تصویرم کن

از لطف فاطمه است

گاهی میان راه عقب را نگاه کن
خیر کثیرِ حضرت رب را نگاه کن

بی خود نبوده که شب و روزت علی شده
از لطف فاطمه است سبب را نگاه کن

زینب موسی بن جعفر

السلام ای زینب موسی بن جعفر, فاطمه
حضرت معصومه ی آل پیمبر, فاطمه
مظهر الله اکبر, ای سراسر فاطمه
می زنم از دل صدا با حال مضطر فاطمه

حال زار

بعد از پدر حالا نگارم را گرفتند
از من تمام روزگارم را گرفتند

از این جدایی جان من بر لب رسیده
هستیِ من تاب و قرارم را گرفتند

هجرانش

چه رأس ها که نرفته به دار هجرانش

ولی به وصل نشد ختم, کار هجرانش

پر از غم است دلم با وجود این اصلا

غمی نمانده برایم کنار هجرانش

نوایِ “حسن جان

اشکم دو چشمه بر لب مژگان درست کرد
در خشکسالِ عاطفه باران درست کرد

بشکن دل مرا که شکایت نمی کنم
کار مرا همین دل ویران درست کرد

بابی انت و امی

گندم ری ثمنت شد, بابی انت و امی
غرق خون کل تنت شد, بابی انت وامی

تو نفس می زدی اما, بین دشمن چه جدالی
بر سر پیرهنت شد, بابی انت وامی

دکمه بازگشت به بالا