یا الله

صحبت از جنگ و براندازی شد
سر قتل تو سندسازی شد

تشنه بودی به لبت سنگ زدند
با سر خونی تو بازی شد

رضا دین پرور

پریشانم مکن

دلبر گیسو پریشانم! پریشانم مکن
زیر حجم سنگباران، بوسه بارانم مکن

چشم تارم خیمه زد بر گودی زیر گلوت
در میان خیمه و گودال، حیرانم مکن

یا ولی الله

دریای غرق عصیان، گوهر نیاز دارد
این مرغ پرشکسته، به پر نیاز دارد

جرم و خطای من را دیدی و باز گفتی
حداقل به صدها، دفتر نیاز دارد

اذن میدانم بده

مرد میدان را دو چشم تر نمی ریزد بهم
اذن میدانم بده، مادر نمی ریزد بهم

دستخط مجتبی را روی چشمانت بکش
خیمه با اذن حسن دیگر نمی ریزد بهم

امیری حسین و نعم الامیر

شرح حیا، پیدای ناپیداست زینب
تصویر حُجب مادرش زهراست زینب
نطقش بُرنده، زینت مولاست زینب
ذاتاً فناءِ فی الحسین ماست زینب

مستجاب الدعوه

مستجاب الدعوه، ای امن یجیب کربلا …
پس چرا دیر آمدی عشقم طبیب کربلا

از سرِ شب با سرت بالا سر من بوده ای
بیشتر خاکی شدی، خدالتّریب کربلا

بابای مفقود الاثر

آنقدر که پیش من اسم پدر آورده اند
گریه ام را بچه های شام در آورده اند

من چطور آغوش گرمت را شناسایی کنم
در طبق، بابای مفقود الاثر آورده اند

بابا حسین

خنده دشوار را بیمار می فهمد فقط
حال من را مرد دختردار می فهمد فقط

حنجرم در آتش خیمه پس از تو سوخته
حرف من را عمه از رفتار می فهمد فقط

صاحب مقام خانه ی نوریم و نوکریم

عمری گدای شام و سحرهای این دریم
صاحب مقام خانه ی نوریم و نوکریم

دورهمیم دور و بر خانه ی علی
ما ریزه خوار سفره ی زهرای اطهریم

نگاه غرق غمت

نگاه غرق غمت روضه های دلگیری است
غروب کودکی ات، غصه ی سر پیری است

کتیبه ی دل ما، داغدار ماتم توست
نوشته اش، غم ذی الحجه تا مُحرّم توست

واویلا

صبرکن! شک کرده ام دیگر به خیلی چیزها
نامه های کوفه شد منجر به خیلی چیزها

هرچه چشمم گشت دیدم زن صفت در کوچه هاست
چشم هایم خورده اینجا بَر به خیلی چیزها

یا جوادالائمه(ع)

دست کریم، روزی من را زیاد داد
آبی طلب نکردم و دیدم مُراد داد
از خالِ هاشمیِ لبش کعبه ساختم
ما را حکایتِ سر زلفش به باد داد

دکمه بازگشت به بالا