شهادت حضرت ام البنین

عاشقان عالمی دگر دارند

عاشقان عالمی دگر دارند
چشم‌هایی همیشه تر دارند

پیرزن‌های کربلایی از
غم اُمّ‌البنین خبر دارند

یا ام البنین(س)

ز داغ تو دو چشم من گوهر از دیده افشاندن
ابالفضلم کجایی که به در چشمان من ماندن

شنیدم پیش طفلان پیکرت با نیزه بالا رفت
تو را کشتند نامردان دلم را سخت سوزاندن

یا ام البنین(س)

سوگند به فرزند های راستینش
گشتیم و پیدا نیست در عالم قرینش

همراه زهرا مرتضی هم آفرین گفت
بر دامن پاک ابالفضل آفرینش

اُمُّ‌الشهید

ای سفره‌دار، سفره‌ی اعیانی‌ات قبول
اُمُّ‌الشهید، لشکرِ قربانی‌ات قبول

ای مشکِ چشم‌های تو نذرِ لبِ حسین
ای آسمان، زیارتِ بارانی‌ات قبول

ام البنین شدم که شوم یاور حسین

ام البنین شدم که شوم یاور حسین
گل پرورش دهم بشود پرپر حسین
قصدم نبود اینکه شوم مادر حسین
هستند دختران علی در بر حسین
هستند مثل فاطمه در باور حسین

شب روضه ست شب روضه ی یک روضه بگیر

شب روضه ست شب روضه ی یک روضه بگیر
شب یک لطمه زن و‌گریه کن و مادر پیر
شب یک شیرزنی که همه اولادش شیر
شب یک گریه کن روضه ی جانسوز حصیر

ز ناله تو در آمد فغان بى خبران

ز ناله تو در آمد فغان بى خبران
چه کرد گریه تو با قلوب رهگذران

به پرسش تو جوابى نداده است کسى
بگو مگر که چه پرسیده اى ز همسفران

مهربان و همدم و مادرترین نامادری

مهربان و همدم و مادرترین نامادری
آبرویی یافت از ام البنین، نامادری

بعد زهرا و خدیجه بس که او پُر مهر بود
بر مسلمانان شد “ام‌المؤمنین” نامادری

به نام خدای ادب آفرین

به نام خدای ادب آفرین
به نام خداوند ام البنین

به نام زنی ماورای ادب
قلم می زنم از خدای ادب

ای تمام مادران قربان تو نا مادری

ای که بر دامان مهرت ماه را می پروری
آسمان را زیر دین چشم هایت می بری
درمقاماتت همین بس انتخاب حیدری
تو همان روح زلال از چشمه سار کوثری

یا اُم‌البنین(س)

مادرِ اندوه‌ها بی‌بیِ غم اُم‌البنین
بی نفس بی همنفس ای بی حرم اُم‌البنین

ما گرفتاریم اما از گرفتاری چه غم
تا تو را داریم در هر بیش و کم اُم‌البنین

یا ام البنین(س)

پس از زهرا نمیبینی زنی را اینچنین باشد
زنی اینگونه هم پای امیرالمؤمنین باشد

قدم بگذاشت در بیت علی فخر کلابیه
که مفهوم جدیدی از ادب روی زمین باشد

دکمه بازگشت به بالا