اشعار روضه حضرت رقيه س

بابا نبودی رو سریم را کشیدند…

بابا نبودی رو سریم را کشیدند…
خیلی مرا بابا توی صحرا کشیدند
چشمم سیاهی رفت آن وقتی که دیدم
چندین نفر بر پهلوی من پا کشیدند

یک نیمه شب بهانه ی دلبر گرفت و بعد

یک نیمه شب بهانه ی دلبر گرفت و بعد

قلبش به شوق روی پدر پر گرفت و بعد

اما نیامده ز سفر مهربان او

یعنی دوباره دل دختر گرفت و بعد

دکمه بازگشت به بالا