اشعار شهادت امام هادی ع

شعرشهادت امام هادی (ع)

بی هوا درب خانه ات وا شد
عده ای نانجیب آمده اند
بین سجده, بدون عمامه
پیِ تو ای غریب آمده اند

تنها امام سامره

تنهاامام سامره تنها چه میکنی؟

درکاروان سرای گداها چه میکنی؟

دارمبرای رنگِ تنت گریه میکنم

پایِنفس نفس زدنت گریه میکنم

زپا انداخته

آسمان را آه جان سوزت زپا انداخته

مادرت را باز در هول و ولا انداخته

کاری از دست طبیبان بر نمی آیدغریب

برکنار بستر تو مرگ جا انداخته

ای جگرگوشه ی امام رضا

ای جگرگوشه ی امام رضا

آفتاب غریب سامرا

دوستانت اهالی بالا

دشمنانت قبیله های زنا

قلم به سمت شکوهت

قلم به سمت شکوهت قدم قدم آمد

به سمت دفتر شعرم خود قلم آمد

دوباره حس سرودن گرفته ام آقا

و با اجازه ی دستت بگو… دلم آمد

مثل امواج

مثل امواج خروشان که به ساحل برسند

وقت آن استکه عشاق به منزل برسند

هادی راه توهستی و یقیناً بی تو

ناگزیرند ازآغاز به مشکل برسند

دکمه بازگشت به بالا