اشعار عید غدیر

اصل حقیقت

هرکس مُوحّد است و خدا را ندیده است
در وهم، نقشِ روی علی را کشیده است

آن قدرتِ مجرّدِ اعلیٰ که بنده است
پنداشتی خداست، ولیکن “پدیده” است

غدیر مرز نفاق و ایمان

غدیر عید ستم دیده گان دوران هاست
به حق رسیدن حق دار و مزد انسان هاست
غدیر عرش خدا در دل بیابان هاست
قسم به صبح که روشن ترینِ پیمان هاست
غدیر ختم به خیری دین و اسلام است
بدون باورش اسلام بی سرانجام است

عرشیان

چون رسید از خدا توان به علی
تڪیه داده ست آسمان به علی

عرشیان بعد پله ی هفتم
تازه دادند امتحان به علی

فقط به عشق علی

آنکه را حُبِّ علی(ع) نیست به دل، از ما نیست
هرکه شد شیفته ی عشق علی(ع)، تنها نیست

سائل و ریزه خور و خادمِ درگاهِ توأیم
جز علی(ع) هیچکسی بر دل ما مولا نیست

ناد علی

سرخوش از جـــامِ میِ لَم یزلی می گویم
سر اگر خواست غمی نیست بَلی می گویم
بیخود از خود شده با صوتِ جلـی می گویم
صد و ده بـــار ” علیأ به علی ” می گویم

یدالله

زمان برای تو مامور امرِ قِف شده بود
زمین ز گردشش انگار منصرف شده بود
برای کشف تجلی حق دل کعبه
به رکن رکن خودش تازه منکشف شده بود

شسته ام لب ایوان خانه ام تنها

نشسته ام لب ایوان خانه ام تنها

که یک غزل بنویسم بدون چون وچرا

غزل برای کسی که مرا بزرگم کرد

کسی که داده به من خرج آب و نانم را

شق القمر

چو شهر علم بنا گشت در علی بشود

بدا به حال آن کسی که بر علی بشود

غدیر! صحنه اوج ولایت است ببین

پیامبر آمده از هر نظر علی بشود

خاک باز

هنگام ظهر وقت اذان نماز بود

درهاى آسمان به روى خلق باز بود

 ارواح مؤمنین همه در سجده حضور

این روح کعبه بود که روى جهاز بود

برکه ی اکملت لکم

باید به همان سال دهم برگردیم

با بیعت در غدیر خم برگردیم

تا سوز عطش نکشته ما را باید

تا برکه ی اکملت لکم برگردیم

غدیرانه

دست‌هایت را که در دستش گرفت آرام شد

تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد

دست‌هایت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت:

مومنین! ( یک لحظه اینجا یک تبسم کرد و گفت:)

شق القمر

چوشهر علم نبی گشت در علی بشود

بدا به حال هرآن کس که بر علی بشود

 

غدیر صحنه ی اوج ولایت است ببین

پیمبر آمده از هر نظر علی بشود

 

خدا شود به خداونداگر که یک پله

از این که هست علی بیشتر علی بشود

 

چه محشری شده برپا به روی بار شتر

حساب کن که نبی ضرب در علی بشود

 

در این معادله اصلا درست هم این است

خبر رسان که نبی شد خبر علی بشود

 

نه اینکه نام علی حافظ ابوالبشر است

قرار بود دعای سفر علی بشود

 

تبر به دست اگر بت شکن شد ابراهیم

نبی ست بت شکن اما تبر علی بشود

 

چه در غدیر چه در خیبر و چه در محشر

فرار هست فقط یک نفر علی بشود

 

به غیر فاطمه آن هم نه درتمام جهات

نمی شود که کسی این قدر علی بشود

 

فقط برای حسین است این فضلیت که:

پدر علی و هرآنچه پسر علی بشود

 

نه هر جدال که در اوج جنگ کرب و بلا

حسین تر شود عباس تر:علی بشود

 

چه در زمان نبی و چه در دل محراب

همیشه باعث شق القمر علی بشود

  مهدی رحیمی

دکمه بازگشت به بالا