ابوطالب شدي و دست حق در آستين داري
چنين نور اميرالمومنين را در جبين داري
به صورت نور حيدر را به سيرت حسن احمد را
جمالي آنچنان داري كمالي اينچنين داري
ابوطالب شدي و دست حق در آستين داري
چنين نور اميرالمومنين را در جبين داري
به صورت نور حيدر را به سيرت حسن احمد را
جمالي آنچنان داري كمالي اينچنين داري
ای پسر بی بدل آفتاب
دیده تو وصف زلالی آب
پلک تو باشد ورقی از کتاب
پلک بزن سوره نوری بتاب
چه افتخاری از این خوبتر که دختر شد
به نام فاطمه پیوند خورد و محشر شد
که آمد و به پدر شادی دوچندان داد
رسید و مایه ی آرامش برادر شد
بردی از این دل با نگاهت تاب را هم
تاب از دلم,از چشم مستم خواب را هم
از بسکه تو ممسوس در ذات خدائی
دیوانه ی خود کرده ای محراب را هم