اشعار وداع

سایه ی سرم , حسین

مانند سایه از سرم ای تاج سر , مرو

ما با هم آمدیم و تو بی همسفر , مرو

تنها نه این که خواهر تو , مادر تو ام

از رفتنت به خاطر من در گُذر , مرو

شبِ آخر

شبِ آخر بگذار این پَر ِمن باز شود
بیشتر رویِ تو چشم تر ِمن باز شود

وای از حنجر تو

تو فقط دست به زانو مزن و گریه مکن

گیرم ای شاه کسی نیست…خودم نوکر تو

لحظه ای فکر کنی پیر شدم, مدیونی

در سرم هست همان شوق علی اکبر تو

دکمه بازگشت به بالا