امام زمان (عج)

آقای من

تا به کی از تو و از فاصله ها باید گفت؟
تا به کی از تو و آن زلف رها باید گفت؟

تا به کی رنج فراق رخ تو باید برد؟
تا به کی شور غزل را به نوا باید گفت؟

شعر مناجات با امام زمان(عج)

بازم شب قدره و بیقراری
غلت میخوره رو گونه های خیسم
بازم شب قدره و حاجتام و
یکی یکی با گریه می نویسم

شعر مناجات با امام زمان(عج)

من خریدار سر دار نبودم که شدم
اینقدر عاشق و بیمار نبودم که شدم

آمدم رد شوم از کوچه ی معشوق فقط
قبل از آن مست و گرفتار نبودم که شدم

شعر مناجات با امام زمان(عج)

دلتنگ روی ماه تو هستیم, ماه ما
چشمان خیس وقت سحرها گواه ما

معلوم می شود که دلت را شکسته ایم
از بس که بی اثر شده این سوز آه ما

شعر مناجات امام زمان(عج)

چه شود فرصت دیدار به ما هم بدهند
فیض هم صحبتی یار به ما هم بدهند

آنقَدَر بر در این خانه گدا می مانیم
لقب ِ نوکر ِدربار به ما هم بدهند

یا ولی الله…

دل‌مرده‌ایم و یاد تو جان می‌دهد به ما
قلبیم و بودنت ضربان می‌دهد به ما

ماه خدا دومرتبه بی‌ماه روی تو
دارد بشارت رمضان می‌دهد به ما

شعر مناجات با امام زمان(عج)

ای عزیز زدیده ها غائب,

ای به یازده امام ما نائب,

نور رخشنده معنی صائب,

کمکی تو نما بر این تائب,

شعر مناجات امام زمان(عج)

من به شوق نگاه معشوقم
مینشینم گذر کند شاید
او که رد شد قسم دهم او را
شب ما را سحر کند شاید

شعر مناجات حضرت امام زمان(عج)

این روزها نگاه تو از خون دل تر است
گویا دلت حسینیه ی اشک مادر است

شال عزا دوباره نشسته به دوش تو
شالی که حیف, سوخته از آتش در است

شعر مناجات امام زمان(عج)

بی تو هر جا می روم احساس غربت می کنم
راه بر جایی ندارد هر چه همت می کنم
بی تو آرام و قراری نیست در دنیای ما
دور مانده از خوشی با هر که صحبت می کنم

شعر مناجات امام زمان(عج)

با کدام آبرویی روزشمارش باشیم
عصـرها منتظر صبح بهارش باشیم

کاروان سحرش بهـر همه جا دارد
تا که جا هست,چرا گرد و غبارش باشیم

شعر مناجات امام زمان(عج)

با “محبت” آمدی, صید کمندم کرده ای
با همین ترفند ساده, پایبندم کرده ای

بی بهاتر از همه هستم ولی با لطف خود
در میان عاشقانت ارجمندم کرده ای

دکمه بازگشت به بالا