امیر عظیمی

شعر ولادت حضرت رقیه(س)

آخر جواب داد سحر ربنای ما
دیدی گرفت این دم آخر دعای ما

دختر چراغ خانه ی باباست, باز هم
روشن شد از فروغی چراغی سرای ما

شعر ولادت امام زمان عج

سیزده بار زمین خورد دلم
سیزده مرتبه افسرد دلم
دفعه ی چاردهم مرد دلم
ناگه از قبر خودش دل پا شد
بخت من نیمه ی شعبان وا شد

آفتابِ ابر ها

ما بنده ایم و اختیار از خود نداریم

جز آنکه سر بر خاک پای تو گذاریم

ما را گدای کوی دلبر خلق کردند

ما با گدای تو شدن سرمایه داریم

چه حسینی

دل به طوفان زدم, بدون حساب
باده پنهان زدم, بدون حساب
بی حساب و کتاب بخشیدم
به خلایق ثواب بخشیدم

مزار خاکی

هر جا کلاس درس شما برگزار شد
با شور و شوق روح الامین رهسپار شد
هر حرف غیر حرف شما فانی است, شکر
حرف شماست بین کتب ماندگار شد

مدینه

روز محشر که هیچکس جز حق
بر دل و دین گواه و ناظر نیست
مدّعی ام که مذهبم غیر از
قالَ صادق و قالَ باقر نیست

ته گودال

از گلو ناله ی مرغ سحری افتاده
پی آن ناله دل دربدری افتاده
پسری دید که از زینِ به زهر آغشته
گوشه ی حجره دوباره پدری افتاده

سفره ی عقد,

صدای هلهله ای عاشقانه می آید
صدای پای تغزل, ترانه می آید
بهشت خنده کنان, این میانه می آید
خدا به شوق در این آستانه می آید

روضه فاطمیه

زبانحال امام حسن (ع) با حضرت عباس (ع)

عباس! زهرا جلوه‌اش پیغمبری بود
نقشش برای حفظ آیین, حیدری بود

عباس, اسلام نبی, اسلام زهراست
معیار کفر و دین همانا مادر ماست

بعد از نبی, دست علی شد بسته عباس
از کینه‌های عده‌ای اسلام‌نشناس

عباس من, جانِ علی و جانِ مادر
این کوچه را در ذهن خود حک کن برادر

عباس می‌دانی چه خاکی بر سرم شد؟
این کوچه روزی قتلگاه مادرم شد

تا در سقیفه غاصبان را نصب کردند
با حیله‌ای از ما فدک را غصب کردند

با مادرم رفتیم حق را پس بگیریم
باغ فدک را از کف ناکس بگیریم

ناگاه, آن دیو سیاه و مشرک و پست
از ره رسید اینجا و راه مادرم بست

عباس, اینجا مادرم زهرا زمین خورد
طوری زمین افتاد گفتم مادرم مرد

عباس, این کوچه حسن را پیر کرده
با غصه‌ها جان مرا زنجیر کرده

عباس, می‌دانی غم ناموس سخت است
یک عمر, حزن و حسرت و افسوس سخت است

عباس, زخم مرتضی خیلی نمک خورد
ناموس او در کوچه‌ها از بس کتک خورد

آه ای یل ام‌البنین, ای شیر حیدر
زهرا کشی رسم است اینجا, ای برادر

ناموس زهرا را مراقب باش, عباس!
دور و بر کلثوم و زینب باش, عباس!

امیر عظیمی

امروز, روز ناله و اندوه و ماتم است

امروز, روز ناله و اندوه و ماتم است

روز عزای اشرف اولاد آدم است

چیزی شبیه روز حسین و محرّم است

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

پیر اباعبدالله

بنویسید شدم پیر اباعبدالله

نوکری پیر, به تعبیر اباعبدالله

بنویسید که از کودکی ام تا حالا

بوده ام پای به زنجیر اباعبدالله

عشق کبوتر

تا که خدا به بال ملک پر درست کرد

در آسمان عشق کبوتر درست کرد

با آیه های سوره ی زیبای قدر خود

قدری گریست, سوره ی کوثر درست کرد

دکمه بازگشت به بالا