توبه

نَفس

شب ها که گرمِ اشک و مناجات می شویم
قَدری شبیهِ مادرِ سادات می شویم

از نورِ فاطمه به سحر فیض می بَریم
تا مُعتکف به کُنجِ خرابات می شویم

افتتاح

‎نفس به سینه مبدل به آه خواهد شد
‎بدون تو همه عمرم تباه خواهد شد

‎فدای آن رمضانی که با تو می آید
‎و با حضور تو شامش پگاه خواهد شد

یادش بخیر

بالا نرفت سوز صدایی که داشتم
کاری نکرد ذکر و دعایی که داشتم

حال و هوای پاکیَم از دست رفته است
یادش بخیر حال و هوایی که داشتم

لاتَقْنُطوا

در مقام بندگی اقرارها تکرار نیست
اصلا از این توبه‌ها مقصود ما انکار نیست

من خود از اعمال خود این روزها آگه ترم
این گدایت آنقَدَر هم پست و بدکردار نیست

ای روزه دارِ

جنسِ تَرَکها روی لبها فرق دارد
لبـهای ما با لَعْـلِ آقا فرق دارد

ما پای سفره آبْ می نوشیم آری
پس روضه ها با روزه یِ ما فرق دارد

رحمان و رحیم

خبر آمد که بهار دل ما آمد باز
مژده‌ی‌کم شدن فاصله ها آمد باز
از لب عرش خداوند ندا آمد باز
بندگان ماه خدا, ماه خدا آمد باز

طلب کم

ما کویریم, ببارید که باران خوب است
ذره ای نم بنشیند به بیابان خوب است

بشود این دل بی ارزش ما وقت سحر
با قدم های تو چون قالی کرمان, خوب است
 

رمضان آمد

باز هم رحمت تو جاری شد
چشم خشکیده‌ام بهاری شد
در میخانه‌ات گشوده شد و
باز هم وقت سفره‌داری شد

زنجیر غفلت

ای نفس بردی آبرویم را چه راحت
بر باد دادی حاصلم را بی مروت

هر بار توبه کردم و هر بار بشکست
پیش خدایم آب گشتم از خجالت

رمضان

توبه ام توبه نشد هر چه که همت کردم
من به ستاری تو سخت جسارت کردم
هر چه تو دوست شدی با من الوده ولی
بی حیاتر شده با نفس رفاقت کردم

ضربان

دلمرده ایم و یاد تو جان می دهد به ما
قلبیم و بودنت ضربان می دهد به ما

ماه خدا دومرتبه بی ماه روی تو
دارد بشارت رمضان می دهد به ما

شرمسار

می‌شود هر روز جرم و اشتباهم بیشتر
هست اما بخشش تو از گناهم بیشتر

بسکه تن دادم به عصیان و خطا این روزها
دور شد از خانه‌ات اینگونه راهم بیشتر

دکمه بازگشت به بالا