حدیث اشک

دنیای بی زهرا همینه

فرقِ سرم وا شد ولی دردم دوا شد
حیدر از این دنیای بی زهرا رها شد
فزت و رب الکعبه رو گفتم بدونن
زخم سرم زخم دلم بوده که وا شد

شعر ولادت حضرت امام سجاد (ع)

خوب شد , ایران ما یک سهم از زهرا گرفت
خوب شد یک زن , میان خاندانت جا گرفت

لطف کرده فاطمه , ما را حساب آورده است
خوب شد این دفعه این عرض دعای ما گرفت

جانم حسن

اقتدا کردم ابتدا به حسن
و رسیدم در انتها به حسن
می رسد آنهمه کرم به گدا
می رسد دست هر گدا به حسن

مولای من

گفتند از کرامت تو… مبتلا شدیم
آدم شدیم با کرمت آشنا شدیم

گفتند با کریم که دشوار نیست کار
ای دومین امام حسن! ما گدا شدیم

سگ ریزه خوار عطای توام

سلام ای گل خاتم المرسلین

مصفا شده از تو عرش برین

بهشت خدا جلوه ی روی تو

شب عارفان چله ی موی تو

عزیزم حسین(ع)

مقتل به فصل ذبح عظیم خدا رسید
راوی داستان به غروب منا رسید

پیچید بانگ هَل مِن مردی میان دشت
او یار خواست لشگر تیر از هوا رسید

جانم حسین

هیچ کس ازروی جسمش نیزه ها رابر نداشت
دور تا دورش نگاه انداخت ، یک یاور نداشت

خواهرش در آن شلوغی ها چطور آمد ندید
خواست برخیزد ز جا ، اما رَمَق دیگر نداشت

واویلا

اطراف ظهر بود که دنیا سیاه شد
ذکر لب تمام حرم آه،آه شد
پشت و پناهِ عالمیان،بی پناه شد
با زور نیزه وارد آن قتلگاه شد…

یا الله

بی رمق بود و تا تکان میخورد
به تنش نیزه و کمان میخورد

وقتی افتاد دوره اش کردند
چه لگد ها از این و آن میخورد

وای حسین

نافع‌ابن‌هلال نیمه‌ی شب
بر در خیمه‌گاه زینب بود
داخل خیمه چشم اربابش
بازهم بر نگاه زینب بود

حسین جان

هرکسی آمد به استقبال او با نیزه زد
پیرمردی با عصا با بغض بی اندازه زد
با لب تشنه شهیدش کردن اما بعد آن
من بمیرم بر تنش بی رحم، نعل تازه زد

واویلا

دوید شمر عجب با شتاب در گودال
چنان که ریخته باشد ثواب در گودال

تمام عالم امکان اگرچه ملتهب است
زیادتر شده است التهاب در گودال

دکمه بازگشت به بالا