حسنيه شعر

خاطرات كوچه

زهری پلید بر جگرش کارگر شده
اقای غصه ها نفسش مختصر شده
کم کم تمام حجم تنش آب میشود
مانند فاطمه بدنش آب میشود

دکمه بازگشت به بالا