حسن اسحاقی

پیوند نور

شاهان به هر دلبند گوهر هدیه دادند
اشراف به محبوب خود زر هدیه دادند

بین فقیران نیز هر کس دلبری کرد
او را ز گلهای معطر هدیه دادند

شاه خوبانی

هر دلی در پی آنست که ویران بشود
جای شک نیست اگر ملک سلیمان بشود

هر کسی غم شده دارایی عمرش، امروز
لمس لبخند تو کافیست که سلمان بشود

مدح امام حسن (ع)

دستان تو, صد دست… نان, خرما…فقیران

هستند گرد سفره ات تنها فقیران

با پادشاهی گرد یک سفره نشستن…

این را نمی دیدند در رویا فقیران

تا لحظه ای چشمان مستت را ببینند

در راه تو چشمند سر تا پا فقیران

حاتم بیاید روی پاهایت بیفتد

شاید پذیرفتی تو او را با فقیران

هر بار می بخشی و از بس نا شناسی

هر بار می پرسند نامت را فقیران

مانند تو کی پادشاهی چند نوبت-

تقسیم کرده هستی اش را با فقیران؟!

تنها دعای زیر لبهاشان همین است:

همسایه ات باشند آن دنیا فقیران

جانم بهای لحظه ای با تو نشستن

دستی بکش روی سر ما…ما فقیران

***

نان و نمک دادی, بپردازند ای کاش

حق نمک را  روز عاشورا فقیران

حسن اسحاقی

 

فقیران

دستان تو, صد دست… نان, خرما…فقیران

هستند گرد سفره ات تنها فقیران

با پادشاهی گرد یک سفره نشستن…

این را نمی دیدند در رویا فقیران

دکمه بازگشت به بالا