روضه حضرت مسلم

سنگ زدند

 

هر بلایی سرم آمد به فدای سر تو

به فَدایِ پرِ قنداقِ علی اصغرِ تو

می زنم دست بروی دست چکاری کردم

با چه رویی بشوم روبرو با مادر تو

عزادار

زلف همه‌ی خلق گرفتار حسین است
حال همه آشفته و بیمار حسین است

باید که خلائق همگی اشک بریزند
وقتیکه خداوند عزادار حسین است

روز پذیرایی

آقا سلام می دهم از جان و دل به تو
تا این که بشنوم «وَ علیک السّلام» را

صحبت مهمانی

کوفه را با تو حسین جان سر و پیمانی نیست

هرچه گشتم به خدا صحبت مهمانی نیست

 

به خدا نامه نوشتم به حضورت نرسید

آن چه مانده ست مرا غیره پشیمانی نیست

 

دکمه بازگشت به بالا