سید محمد حسین حسینی

عموی خوبم

مثل رودی زد به قربانگاه تا دریا شود
بچه‌ی شیر است پس باید که بی‌پروا شود

دید عمو افتاده در مقتل بماند خوب نیست
آه اگر شب را ببیند وای اگر فردا شود

امیری حسین

به دست خویش گرفته‌ست هر دو ماهش را
چنان امیر که می‌آورد سپاهش را

پر است هر قدمش از هزار بیم و امید
چو عاشقی که بگیرند از او نگاهش را

داغ دارم

داغ دارم جگر ندارم که
غیر گریه هنر ندارم که

باغ های مدینه مال من است
از بیابان خبر ندارم که

بابا حسین

نزدیک شد، شمیم حضورش به من رسید
در این طبق چه بود که نورش به من رسید

شبها گرسنه بوده ام و نان نخواستم
حالا ز کوفه بوی تنورش به من رسید

فداییان حسین

اول راه جمع بسیاری
نامه دادند جانب جانان
بی وفاها یکی یکی رفتند
گرچه ماندند بهترین یاران

سفیر حضرت عشق

نامه از معشوق آورده‌است کسوت را ببین
مبدا تاریخ عشاق است هجرت را ببین

در نمازش دید تنها مانده با سجاده‌اش
مسلمین را در وفا بنگر جماعت را ببین

یا کریم اهل بیت

شد از مدینه‌ی پیغمبر آسمان روشن
ستاره روشن و شب روشن و جهان روشن

((ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد))
ستاره‌ای که از آن است کهکشان روشن

نیک سیرت

بلند بالا و نیک سیرت چنان پیمبر علی اکبر
به خَلق و خُلق و به صوت و منطق نبی دیگر علی اکبر

رسول صورت بتول عصمت علی شجاعت حسن سخاوت
حسین هیبت چو بوالفضائل یل دلاور علی اکبر

بابای خوبم

اسم تو را با داد گفتم بی‌قرارم خب
تا بازگردی از سفر چشم انتظارم خب

خیلی خنک شد این دلم خوابش پرید اصلا
از اینکه تووی تشت بودی شرمسارم خب

شعر روضه حضرت زهرا(س)

داغی که با هیچ چیزی جبران نخواهد شد
شبیه بارش باران بی امان در شب
چکید اشک ز چشمان کودکان در شب
تو در میانه ی تابوت خفته بودی؟نه

عمه بیا که بین طبق جانت امده

عمه بیا که بین طبق جانت امده
شادی میان کلبه ی احزانت امده

ماه تو در تنور اگر چه غروب کرد
اما بیا هلال درخشانت امده

دیده اند انگار عمری با خدا مانوس ها

دیده اند انگار عمری با خدا مانوس ها
در پس نام تو یا صبوح و یا قدوس ها
در نگاه مردم این شهر ما دیوانه ایم
درد عشقت را نمی فهمند جالینوس ها

دکمه بازگشت به بالا