شعر روضه اربعین

برخیز حسینم

برخیز و ببین عاقبت و آخرمان را
لبهای ترک خورده و چشم ترمان را

برخیز که از باغ خزان خورده ببینی
گل های کبود آمده ی پرپرمان را

همسفر نیزه

از آن زمان که دور زِ کرب و بلا شدم
بر هر چه داغ و درد و بلا مبتلا شدم

یک اربعین گذشته و من آب رفته ام
عُمری ست گوییا که من از تو جدا شدم

شعر روضه زبانحال حضرت زینب (س)

آمده موسم تنهایی و حیران شده ام
دادم از دست تو را, سخت پریشان شده ام

رفتی و بعد تو من پاره گریبان شده ام
نظری کن چقدر بی سر و سامان شده ام

نگاه نگار

 

فقط برای نگاه نگار آمده ام

برای اشک دل بیقرار آمده ام

کویرتر شده چشم از همیشه, ازهر وقت

دونیم قطره ی باران ببار, آمده ام

دکمه بازگشت به بالا