شعر شب ششم ماه محرم

هم قدّ سقا شده ای

تو که اینگونه روی خاک ز هم واشده ای
وای بر من که دچار غم عظما شده ای

دیشب ازطعم خوش مرگ وعسل میگفتی
ظهرامروز در این معرکه معناشده ای

خانه‌ی صاحب کَرَم

اگر سَریم بِجُز در حرم نیافتادیم
که جز به خانه‌ی صاحب کَرَم نیافتادیم

زمانه خواست که ما سمتِ دیگری برویم
به لطفِ مادرتان از قَلَم نیافتادیم

إن تنکرونی

شوریدگیت داده به دل اختیار را
با زلف دوست بسته قرار و مدار را

آیینه ی تمام نمای یل جمل
از این سپاه فتنه درآور دمار را

احلی من العسل

احلی من العسل شده ای زیر سنگ ها
در خاک سرخ حل شده ای زیر سنگ ها
جسم تو مبتلای بلای عظیم شد
از زخم بی بدل شده ای زیر سنگ ها

دکمه بازگشت به بالا