شعر عید ولایت امیرالمومنین علی ع

ولای علی

برد پیمبر به شانه پای علی را
تا که ببینند خلق جای علی را

روز قیامت پناهگاه ندارد
هرکه ندارد به دل ولای علی را

اسیر عشق حیدرم

دل از همان زمان هوایی و اسیر عشق شد
که قبل خلق دلبران علی امیر عشق شد

حقیر میشود هر آنکسی که نیست با علی
امیر شد کسی که پیش او حقیر عشق شد

غلام خانه ی حیدرم

ای لنگر ثبات زمین و زمان علی
ای آشناتر از همه بر آسمان علی
دریای لطف و مرحمت بی کران علی
جانم فدای نام تو, جان جهان علی

هوای نجف به سر دارم

نشسته ام لب ایوان خانه ام تنها
که یک غزل بنویسم بدون چون وچرا

غزل برای کسی که مرا بزرگم کرد
کسی که داده به من خرج آب و نانم را

از ازل مهر تو در سینه

از ازل مهر تو در سینه درخشید علی
گوش ما مدح کسی غیر تو نشنید علی
از هر انگشت تو دریای کرم می ریزد
کوه از برق نگاه تو بهم می ریزد

شیر خدا

برکه ! ذکر سَمَکَت تا به سما بالا رفت
چون که بر دست نبی,دست خدا بالا رفت

ظاهراً روی جهاز شتران بود ولی
کس نفهمید علی تا به کجا بالا رفت !

یا علی مددی

هو میکشیم جامِ علی را بیاورید
امشب مِیِ مدامِ علی را بیاورید

تَرسم بنایِ میکده زیر و زِبَر شود
ای وای اگر که نامِ علی را بیاورید

حب علی

میان دلش هر که صافی ندارد
مصونیت از انحرافی ندارد

تعجب ندارد محب خلیفه
اگر مادرش هم عفافی ندارد

اسم اعظم

دیدار زیبا میشود با چشمهایت
غرق تماشا میشود با چشمهایت

لب تشنه ای که زیر پلکت مینشیند
سیرابِ دریا میشود با چشمهایت

علی جانم

هر دل که جدا از تو شود دل شدنی نیست
ایمان به جز از راه تو حاصل شدنی نیست
عقلی که گره خورد به عشق تو یقینأ
از سنگ غم حادثه زایل شدنی نیست

مست ولایت علی

نماز شکر خوانده ام , به خاطر محبتت
همیشه مست مانده ام , به جرعه ی ولایتت
نیمه ی جان کشانده ام , به بارگاه رحمتت
به عمق دل نشانده ام , رزق خود از کرامتت

أَلْیَوْم أکـمَلْتُ

مِثل خودش مِثل خَلقَش از هرجَهت بی نَظیر است
مَردی که در اوجِ غُـربت , عشقِ صغیر و کبیر است

مـفهــوم آزادگی را فـهمــیده بهتر ز هر کـس
آن کس که در دام زُلـفِ تو در توی او اسیر است

دکمه بازگشت به بالا