شعر غریب مدینه

دعای حسن

نفس میکشم در هوای حسن
شدم از ازل مبتلای حسن
چراغ شبستان دینداری ام
شده اشک در روضه های حسن

تمام جگرت میریزد

دست و پا میزنی و بال و پرت میریزد

گریه ی خواهر تو روی سرت میریزد

بهتر است سعی کنی این همه سرفه نکنی

ورنه در طشت تمام جگرت میریزد

ای قبله مدینه

حق از زلال چشم تو ساغر درست کرد
ازخاک پای تو دُر و گوهر درست کرد

ته مانده ی پیاله ی آب تو را گرفت
تا سلسبیل و چشمه کوثر درست کرد

به خاطر ِ حَرَمَت

دارم به خاطر ِ حَرَمَت گریه می کنم
از شوق ِ سفره یِ کرمت گریه می کنم
در روضه هایِ مُحترمت گریه می کنم
وقتی برای درد و غمت گریه می کنم

دکمه بازگشت به بالا