شعر مدح امام حسین ع

یا اباعبدالله(ع)

به چشمه های زمین داد آبرویش را
به شاخه های درختان نوشت مویش را

شکفت با نفس تیغ و خنجر و آنگاه
به بادهای پس از خود سپرد بویش را

ساکن کربلا

با سلامی می‌شوم هم‌کاروان زائران
در به رویم باز کن ای میزبان زائران

سفره‌ات را پهن کن ای سفره‌دار کربلا
خرج کن سهمیه‌ای از آب و نان زائران

نــامِ زیبـــای حسین

 

دل نیست , مگر آنکه شود جای حسین
غمناک شود , آب شود , پای حسین

عشقست و یا معجزه ای است شگفت
جمعیت بی دین , شده شیدای حسین

بگیر دست مرا

منی که غرق گناهم, شکسته بال و پرم
چگونه نام بلند تو را به لب ببرم؟!

اگر که دوست نداری “خدا خدای” مرا
اجازه هست صدایت کنم به چشم ترم؟!

حضرت عشق

دارم به لب امروز سلامی متفاوت

درقالب شعری و کلامی متفاوت

یک عمربه همراهِ دلی لک زده هستم

مجنون ودل آشفته ی نامی متفاوت

به قربان اباعبدالله

شهرت ماست, محبان اباعبدالله
ریزه خواریم سر خوان اباعبدالله

نظر فاطمه از روز ازل بر ما بود
نام ما بوده به دیوان اباعبدالله

قلب من شد مبتــلایت یا حسین
عاشق صحن و سرایت یا حسین

از خدا خواهم که روزی من شوم
زائـــر کــرب و بــلایـــت یا حسین

حسین جان

تشنه لب در کربلا غوغا بپا کردی حسین
جان خود را هـم برای دین فـدا کردی حسین

لحظـه آخرکه آن نامرد خنجر را کشید
جای نفرین, زیر لب او را دعا کردی حسین

عبدالحسین

از سرور هر دو عالم نزد ما غم بهتر است
گریه بر تو از نماز نیمه شب هم بهتر است

واقعا اشک براى روضه چیز دیگرى است
در سلوک ما فرات از آب زمزم بهتر است

جانم حسین(ع)

آخر میان روضه یِ تو خوب میشوم
پیش علی و فاطمه محبوب میشوم

جنس دلم اگر چه کم ارزش تر از مس است
با ذکر یا حسـین طـلاکـوب می شوم

به فدای تو حسین

رونق اسلام باشد از صفای تو حسین….
کافران را میکند مومن خدای تو حسین

کل این دنیا برای دیگران, مارا بس است…
گوشه ای در هیئت و اشک عزای تو حسین..‌

تو سید الشهدایی

منزهی, به ستایش شدن نیاز نداری
وجود مطلقی و مطلقاً نیاز نداری

حسین! نام تو بهر معرفی تو کافی است
معرفی و به حرف و سخن نیاز نداری

دکمه بازگشت به بالا