شعر مدح امام علي

غرق شعف

خاک قدومش گوهر گوهرشناسان
دانند قدر و قیمتش را زرشناسان

حتی سرافرازان کنارش سر به زیراند
هستند سرباز مطیعش سرشناسان

دلداده

از ابتدای سخن انتهاش معلوم است
هر آنکه گفت از ایشان بهاش معلوم است

رسیده ام به خدا چون رسیده ام به علی
که ارتباط علی با خداش معلوم است

تيغ دو دم

با نام بلند او نوشتیم
از زلفِ کمند او نوشتیم

تلخیم ولی شکر فروشیم
تا از لبِ قند او نوشتیم

رضاي علي

چه خیال محال و چه خواب چپی که رسد سر من به سرای علی
به یقین بَسَم این که به هر مژه سُرمه کشم ز غبار عبای علی

به فدای تو روح درون تنم به فدای تو هم سر و هم بدنم
نه سر و بدنم نه که روح تنم همه کار و کسم به فدای علی

امير كبير غدير

به تو امیرِ کبیرِ غدیر می‌گویند
به نوکران تو عَبدُالاَمیر می‌گویند

به سنگ‌ریزه‌ی راهِ تو قله‌ی جبروت
به کوه، پیش تو ریگی حقیر می‌گویند

ناطق قرآن

کامِ خود را در نجف ، پُراز گهر باید نمود
با علی گفتن ، جهانی پُر شکر باید نمود

با ولایِ حضرت حیدر امیرالمومنین
سینه را بر آتش نفرت سپر باید نمود

الاول و الآخر

خوش آن زبان که شب و روز یاعلی گوید
به هر بهانه سخن گفت، با علی گوید

ز مصطفی که علی دوست تر نمیابیم
همیشه حضرت بدرالدجی علی گوید

بي همتا

شعر اول به احترام علی
میکند سجده بر مقام علی

هرچه دارد به جز خدایی را
کرده یکجا خدا به نام علی

مظهر العجائب

گفتیم هر زمان همه جا مرتضی علی
ذاکر شدیم ذکر تو را مرتضی علی

از مدح تو همیشه قلم شرم می کند
ای قدّ شعر پیش تو تا مرتضی علی

مكتب آل الله

آنکه را حُبِّ علی نیست به دل، از ما نیست
هرکه شد شیفته ی عشق علی، تنها نیست

سائل و ریزه خور و خادمِ درگاهِ توأیم
جز علی هیچکسی بر دل ما مولا نیست

انعكاس نور

مرا به شور کشید ست شهد انگورش
مذاب کرده مرا انعکاسی از نورش

حَلاوت عَسَل اَصل را نجف ‌‌‌‌دیدیم
شراب می چکد از دست رنج زنبورش

رب روح الامين

سجده ها با خاک‌پای یار بوسیدن یکی ست
عاشقی در مشرب ما با پرستیدن یکی ست

مردم شهرش همه افتان و خیزان میروند
در هوایش یک نفس با مست گردیدن یکی ست

دکمه بازگشت به بالا