شعر ولادت حضرت مولا

حیدر مدد

صبحگاهی در حریم بوتراب
مانده بودم با سوالی بی جواب

رو به ایوان گفتمش _ قرآن به دست _
یاعلی! میزان تویی یا این کتاب؟

یا علی مدد

“اشک” از “دیده” سر درآورده
چشم من شعر تر درآورده
از مضامین پدر درآورده
یا کریمی که پر درآورده

کجا روم غیر خانه ی تو

کجا روم غیر خانه ی تو؟ ، دری جز این در نمی شناسم
که جز در خانه ی تو مولا، پناه دیگر نمی شناسم

یگانه هستی و بی نظیری ، چه دلربایی چه دلپذیری
فقیر درگاهم و امیری، به غیر حیدر نمی شناسم

شکر خدا

شکر خدا غیر از علی دلبر نداریم
ما جز نجف میخانه ای دیگر نداریم

شد رو سیه هر کس که رو بر جز علی زد
پس خوش به حال ما که جز حیدر نداریم

یا حیدر

آمدی ای که از قبل خلقت
روح عرفانی اعتکافی
شیر مادر حلالت که حتی
سینهء کعبه را می شکافی

جانم علی

ای حاجتِ قدیمی دنیا! روا شدی
دنیای عرش بودی و دنیای ما شدی

دنیای بی تو ارزش خالق شدن نداشت
حُسنِ دلیلِ خلق، برای خدا شدی

علی جان

علی جان پیمبر بود و جانان پیمبرها
علی آقای سلمان بود و مولای ابوذرها

بچرخاند خدا خورشید را دور سر ماهش
به قربان رجب اردیبهشت و مهر و آذر ها

لا فتی الّا علی

حرف میرانم در اینجا از مقام آفتاب
نه غلط گفتم فقط گویم ز نام آفتاب
خوش سعادت بردم از این شعر خام آفتاب
هر کسی آقاست قطعا شد غلام آفتاب
ای به قربان مقامات و مرام آفتاب

مولایِ متقین

نشانه ی ولایت از ریشه ی یقین است
این گفته ی خدا بر محمدِ امین است

پیمبرِ مُکرّم ، در حجهًُ الوداع گفت
منصوبِ این خلافت، امیرِمؤمنین است

ابو تراب

ای رمزِ به لفّافه‌ی  این الرجبیون
عاقل شدم آن روز که گشتم به تو مجنون
زان روز که گفتم ز تو ، هستم به تو مدیون
صد شکر نوشتند مرا از  علویّون

علی علی جانم

نشسته ام بنویسم برای سلطانم
به لطف شاه نجف، شیعه ام مسلمانم
نشسته ام بنویسم به زیر ایوانم
نشسته ام بنویسم علی علی جانم

یا علی

هزار مرتبه شکرِ خدای حَیِّ وَدود
که از ازل دل من مبتلایِ حیدر بود

دلم خوش است که دیوانه علی هستم
به خلقتم نبود جز غلامی اش مقصود

دکمه بازگشت به بالا