ماه محرم

غیرت حیدر

ماندهبودم, غیرت حیدر به فریادم رسید

دروداعی تلخ, پیغمبر به فریادم رسید

طاقتمرا خواهش اکبر, در آن ظهر عطش

بردهبود از دست, انگشتر به فریادم رسید

به سوز اشک و …

به سوز اشک و مناجات سر کنید امشب

بهشوق مرگ شب خود سحر کنید

کمالتانپر و بال عروجتان گشته    

بهقبله ابدیت سفر کنید امشب

فابک علی الحسین

هنگامه ی غم آمده فابک علی الحسین

ایّام ماتم آمده فابک علی الحسین

امشب هلال با قد خم ناله می زند:

ماه محرّم آمده فابک علی الحسین

دلی دارم که از

دلی دارم که از داغت کباب است

زداغت چون تنت صد چاک چاک است

دلی دارم چو از نامت شنیدست

چون مجنون در پی لیلی دویده است

من نالایق

من نالایق اگر تشنه یدیدار توام

از طفولیتم اربابگرفتار توام

نیستم مستحق این همهلطف و کرمت

تا نفس میکشم ای شاهبدهکار توام

هر کسی

هر کسی رو به توآورد جهان آرا شد

مورد مرحمت انسیةالحورا شد

کودکی بودم و بااسم تو مأنوس شدم

پایِ عشقت بهسُویدایٍ دل من وا شد

مـحــرم آمــده

 

مـحــرم آمــده در کـوچــه هـاعـلـم بزنیـد

میـان سیـنـه خـود عـاشـقـان حـرمبزنیـد

 

کتیـبـه هـای حسـینـیــه عـطــرغــم دارد

دوبـاره بیتـی از آن شعــر محتشـمبزنیـد

دخیل چادر زهرا

آقا نمیشود که تو دریا کنی مرا؟

امشب دخیل چادر زهرا کنی مرا؟

آماده ام که جان خودم را فدا کنم

امشب بیا که بی و سر و بی پا کنی مرا

نذر سبو

آن باده ای خوش است که نذر سبو شود

آن غصه ای خوش است که آه  گلو شود

 

 اصلاً به یک دوقطره نباید بسنده کرد

آن چشمه,چشمه است,که یک روز”جو” شود

 

من با حسین

من با حسین آدم و عالم خریده ام

دنیا و آخرت همه با هم خریده ام

 

شکر خدا که گریه کن روضه ها شدم

با چشمهام چشمه ی زمزم خریده ام

 

من نوکرم

مننوکرم به خدمت ارباب دلخوشم

نوکرنبوده ای که بدانی چه می کشم

 

هرکس به عشق هیئت تو کرده خدمتی

منکفش جفت می کنم و مست و سرخوشم

 

وحی شعر

ناریم و نور گشتن ما وقت می برد

کوریم و عادت به عصا وقت می برد

شاعر صبور باش که انزال “وحی شعر

تا به “غزلسَرای حرا” وقتمی برد

دکمه بازگشت به بالا