مجتبی کرمی

مادر

رسیده قافله و چشم های تر دارد
برای ام بنین یک نفر … خبر دارد

خدا کند که مراعات سن او بشود
خبر ، خبر .. همه بر قلب او ضرر دارد

شهر نجف

براى سلطنتت غیر عرش, تختى نیست
برات, گردش افلاک کار سختى نیست
به جز لباس غلامان شاه, رختى نیست
چونان وجود شما پر ثمر, درختى نیست

سوره ى کوثَر

چُنان طوفانِ سردى که براى گل ضرر دارد
شتابِ دست سَمت صورت مادر خطر دارد

حسن مانده ست که گریان عصاى مادرش باشد
وَ یا که گوشواره از میان خاک بردارد

شوق زیارتنامه

میل سفر در سر چرا دارم دوباره ؟!!
شوق زیارتنامه را دارم دوباره !
صحنی پر از خلوت شده فکر و خیالم
انگار میل سامرا دارم دوباره

زینب همان زهراست

زینب همان زهراست , زهرا نیز   زینب

زهرای بین دشت طوفان خیز   زینب

هر چند روی تل دلش را بد شکستند

وقت هجوم تیغ های تیززینب

حرز جواد

ای آمد و رفت دل ما سمت تو رایج

ما حاجت محضیم و شما باب حوائج

ما آمده ایم از کرمت بال بگیریم

این قصه ی دل را همه دنبال بگیریم

پای گهواره

همیشه جای رقیه ست پای گهواره

و طفل را به بغل گاه جای گهواره …

شروع میشود اینسان صدای گهواره :

بیاورید علی را برای گهواره

نوکر فدای عمه سادات میشود …

راهی نشانمان بده حالا که آمدیم

عشقی به جانمان بده حالا که آمدیم

تا آمدیم لکنتمان بیشتر شده

حالا زبانمان بده حالا که آمدیم

و علیک السلام

باید چگونه عرضه کنم گریه هام را

این شوق گیر کرده ی بین صدام را

تکرار می کنم که سلام علی الرئوف

تا بشنوم دمی ” و علیک السلام ” را

کریم اهل بیت (ع)

چه میشود که دوباره مجالمان بدهی

و وسعتی به فضای خیالمان بدهی

برایآنکه بیاییم در بقیع شما

برایآنکه بیاییم بالمان بدهی

ساحل آرام

سلام ساحل آرام موج های نگاه

دوباره اشک به دامانتان گرفتهپناه

سلام کودک والا مقام ثارالله

بیار کودک دلهای خسته را در راه

عریضه

 

عریضه های مرا دست چاه ها دادند

همان دغل صفتان که قبیله ی بادند

تو در فراق خودت می نشینی و آنها

تمام مردم ده را به قم فرستادند

دکمه بازگشت به بالا